آنچه والدین کلاس اولی باید بدانند
تاریخ انتشار: ۵ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۶۶۱۷۷
به گزارش خبرگزاری فارس از یزد، خیلی از بچه ها نمیتوانند با این موضوع که قرار است نیمی از روز را از محیط خانه و یا از پدر و مادر فاصله بگیرند کنار بیایند در چنین مواردی بچه ها برای رفتن به مدرسه بهانه جویی کرده و والدین را به دردسر میاندازند حال این سوال پیش میآید چه راهی وجود دارد تا بچههای کلاس اولی با رفتن به مدرسه کنار بیایند و بتوانند خود را با محیط جدید وفق دهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آسیه رزمنده، معلم پایه اول در گفتوگو با خبرنگار فارس از یزد در این باره اظهار کرد: از مهمترین معضلات کودکان در بدو ورود به مدرسه وابستگی است که به خانواده دارند که این وابستگی در تعدادی از دانشآموزان به صورت وابستگی عاطفی و برخی دیگر از کودکان نیز وابستگی شان در انجام کارهای شخصی است.
وی افزود: مهمترین توصیه ما به والدین این است که در فرصت باقی مانده تا شروع سال تحصیلی انجام برخی از کارهای شخصی را به کودکان خود آموزش دهند.
این معلم پایه اول ابتدایی گفت: برای اینکه کودکانتان بفهمند با چه چیزی در مدرسه روبرو خواهند شد و برای رفتن به مدرسه چه کارهایی باید انجام دهند را به نمایش بگذارید و سعی کنید تمام حرکاتی را که قرار است فرزندتان برای رفتن به مدرسه باید انجام دهد رویش پیاده کنید.
رزمنده با اشاره به تشویق بچهها برای به موقع رسیدن به مدرسه تاکید کرد: سعی کنید فرزندتان را نیم ساعت قبل از رسیدن سرویس بیدار کنید به موقع بیدار شدن فرزندتان باعث میشود با آرامش خود را برای مدرسه آماده کند و تمرکزش برای رفتن به مدرسه نیز بیشتر شود همچنین تشویق بچه ها برای به موقع رسیدن به مدرسه نیز میتواند راه موثری برای بیدار کردن اول صبح آنها باشد.
وی با بیان اینکه مدت خداحافظی فرزند با والدین باید کوتاه باشد بیان کرد: ایجاد یک خداحافظی گرم و متفاوت روحیه بچه ها را برای رفتن به مدرسه بالا می برد که این کار باعث میشود خاطرات خوش در ذهن فرزندتان ایجاد کند.
معلم پایه اول ابتدایی گفت: به هیچوجه برای آوردن فرزندتان از مدرسه دیر نکنید پس از اینکه فرزندتان را پس از پایان کلاس مشاهده کردید به او بگویید( تو افتخار منی) با گفتن چنین کلماتی حس بزرگ شدن را به فرزندتان القا کنید.
وی به تغذیه مناسب کودک اشاره کرد و گفت: گرسنگی در کودکان آنها را بدخلق و عصبی میکند پس به تغذیه کودک رسیدگی کنید و تغذیه سالم و مناسبی را با او همراه کنید که تغذیه خوب در یادگیری کودکان تاثیر فراوانی دارد.
رزمنده ادامه داد: در انجام تکالیف کودک نظارت و برنامه ریزی داشته باشید و برای درس خواندن و نوشتن مشق به کودکان خود فشار نیاورید و همچنین ازمقوله تشویق برای انگیزه دادن به بچه ها استفاده کنید به معلم اعتماد کنید زیرا معلم بهتر میداند از چه روشی برای آموزش به بچه ها استفاده کند .
وی عنوان کرد: از والدین کلاس اولیها تقاضا میکنیم با معلم فرزند خودشان همدلانه ارتباط برقرار کنند والدین باید سعی کنند به معلم انگیزه و انرژی دهند تا حتی اگر مشکلی هم وجود دارد آن را اصلاح کند، والدین این نکته را مد نظر داشته باشند به هر اندازه با معلم کلاس اول همراهی کنند به همان میزان در فرآیند تحصیلی دانش آموز مفید خواهند بود.
مهدی زارعی، مشاور کودک در خصوص تاثیر والدین و معلم بر دانشآموز سال اولی نیز به خبرنگار فارس اظهار کرد: والدین و معلمان با خونسردی و آرامش و با برنامهریزی منظم کودک را با قوانین مدرسه آشنا کنند زیرا که اولین سال ورود به آموزش رسمی برای کودکان سال اولی بسیار حیاتی و مهم و میتواند در تعیین آینده تحصیلی و شغلی و خانوادگی بسیار تاثیر گذار باشد.
وی یکی از مهمترین کارکردهای مدرسه را دستیابی به استقلال نسبی دانست و افزود: کودکان دارای اضطراب جدایی، کودکانی هستند که ورود به مهدکودک، پیشدبستانی یا دبستان را به دلیل ناتوانی در جدا شدن از مادر یا مراقب به راحتی نگذرانده و از سوی دیگر درمان هم نشده اند.
این اضطراب به هر دلیلی که باشد، اجازه استقلال و دور شدن کودک از مادر یا مراقب اصلی را نمی دهد.
در این شرایط دانش آموز نمی تواند در مدرسه و کلاس درس با دیگران ارتباط بگیرد، احساس راحتی کند و تمرکز برای یادگیری داشته باشد؛ از طرفی، گریه و بی قراری کرده و مادر مجبور می شود تا مدت ها و حتی ماهها، هر روز در مدرسه و پشت کلاس درس حضور داشته باشد.
پیام های منفی به کودک ندهید
این روانشناس کودک افزود: برخی از مادران ناخواسته با زبان کلامی یا غیرکلامی درمورد مدرسه، معلم، تکالیف و سایر دانش آموزان، پیامهای منفی به کودک خود انتقال می دهند و زمینه استرس بیشتری را برای او فراهم میکنند.
« به عنوان مثال به او میگویند؛ "مواظب باش وسایلت را گم نکنی"، "مراقب باش زمین نخوری و لباست پاره نشه"، "معلمت را اذیت نکنی"، "با دست کثیف خوراکی نخوری"، "توی کلاس حواست به این ور و اون ور پرت نشه" و... درحالیکه هدف از مدرسه رفتن، یادگیری و لذت بردن از مدرسه و هر آنچه به مدرسه مربوط می شود، است.
هرگز کودک را از مدرسه، تکلیف و معلم نترسانید و نکات و توصیه ها را به شکل منفی تذکر ندهید.
این روانشناس کودک ادامه داد: بهتراست از مدتها قبل از ورود به مدرسه و حتی در ایام مدرسه به او آموزش دهید چگونه از خودش مراقبت کند، از وسایلش محافظت کرده و با هم کلاسیها ارتباط بهتری برقرار کند.
تمام جملات و تذکرات را به شکل مثبت ارائه دهید تا در ذهن او هم مثبت شکل بگیرد چراکه پیام منفی، نه تنها به کودک استرس وارد میکند، رفتار صحیح هم به او آموزش نمیدهد بلکه فقط رفتار نادرست را گوشزد میکند درحالی که جملات مثبت رفتار درست را برای کودک مشخص میکند.
مثلا به جای جملات قبلی می توانید بگویید، "هر زمان تشنه ات شد از خانم معلم اجازه بگیرو آب بخور"، "زنگ آخر که زده شد دقت کن همه وسایلت را در کیفت گذاشته باشی"، "خانم معلم مهربان است، تو را دوست دارد و می خواهد مطالب بسیار خوبی به تو بیاموزد پس به حرفهای معلم دقت کن.
چند دقیقه زودتر از پایان کلاس، در مدرسه حضور داشته باشید
زارعی در توصیه به والدین در خصوص حضور در مدرسه زودتر از پایان کلاس تاکید کرد: اگر بعد از پایان کلاس، والدین به دنبال کودک می روند، باید حتما چند دقیقه زودتر از پایان کلاس ها، در مدرسه حضور داشته باشند:« چند دقیقه دیرتر رفتن والدین برای آوردن کودک به خانه، می تواند آغازی برای اضطراب جدایی وی باشد.
تمرکز والدین به انجام تکالیف کودک خلاصه نشود
وی با بیان اینکه تمرکز والدین فقط روی تکالیف کودک به کودک استرس وارد میکند بیان کرد: والدین باید توجه داشته باشند که تمرکز آن ها با ورود کودک به مدرسه فقط برای انجام تکالیف خلاصه نشود چرا که کودک تازه وارد کلاس اول شده است و نباید مشق و تکلیف برای او جنبه فشار، اجبار و استرس داشته باشد.
کودک باید در حین یادگیری و آموختن، از تکالیف خود لذت ببرد؛ براین اساس توصیه میشود نه با سختگیری و نه با سهل گیری و بی تفاوتی، بلکه با شیوه ای متعادل، فرزند خود را در سپری کردن موفق کلاس اول همراهی کنید.
کمالگرایی والدین (یعنی اینکه کودک باید همه چیز را به بهترین شکل انجام دهد) به کودک و علاقه او به مدرسه و تحصیل آسیب می زند.»
این روانشناس کودک در پایان تأکید کرد: نکته بسیار مهمی که توصیه می شود والدین خصوصاً در کلاس اول دبستان حتماً مدنظر قرار دهند این است که بازی، خلاقیت و جذابیت را چاشنی آموزش به کودک و تکالیف آموزشی وی کنند.
پایان پیام/ر
منبع: فارس
کلیدواژه: والدین کلاس اولی استان یزد معلم پایه اول مهدی زارعی مشاور کودک برای رفتن به مدرسه پایان کلاس کلاس اول بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۶۶۱۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از معلمی روی صندلی چرخدار تا معلمی در برفی که همقد دانشآموزان است
ایسنا/آذربایجان شرقی درست در روزی که چهره شهر زیر آوار برف مدفون شده، مادری از دور دست پیدا است که چادر مشکی را دور گردن و کمر بسته و تمام همتش را برای هدایت ویلچر و سرنشین آن به کار گرفته و هرازگاهی پتو را تا زانوهای سرنشین بالا میکشد، چرخها بالاخره راهشان را پیدا میکنند و در مسیر مدرسه قرار میگیرند و بچهها که از پنجره کلاس شاهد این صحنه هستند، داد میزنند: «آقا آمد، آقا معلم با ویلچر آمد» دانشآموزان با نیازهای ویژه در این کلاس، منتظر معلمی ویژه هستند.
هفته معلم مانند هر سال دیگری از راه رسیده و رسانهها در انتشار اخبار ایثار و خدمات ارزنده معلمان از هم پیشی گرفتهاند و هر سایت و کانال خبری را که زیر و رو میکنی، هر کدام مطلبی در مورد معلمان دارند، اما واژهها هم بعضی وقتها از بیان احساسات و رویدادها ناتوان هستند، مانند همین صحنه در مدرسه آموزش استثنایی عصمت شهر خواجه که نویسنده گزارش نمیداند از مادر بنویسد یا از پسر و به نظر میرسد شاید واژه کمک معلم بتواند تا حدودی حق مطلب را در مورد این مادر فداکار ادا کند.
راه چندان مناسب تردد آقا معلم نیست؛ اما مادر و پسر تصمیم گرفتهاند حتی اگر چرخ ویلچر هم نچرخید، پای آموزش لنگ نماند و لیلان فاتحی، مادرِ معلم مدرسه با ظرف آبی که همراهش دارد، چرخهای ویلچر را میشوید و مدیر مدرسه چرخها را پاک کرده و میتکاند.
آقای «سعید بهاری» وارد کلاس میشود، سه دانشآموز کلاس با صدای مدیر مدرسه به احترام آموزگارشان بلند میشوند. تخته کلاس با گلهای لاله کاغذی تزیین شده و ماههای فصل بهار بر روی آن نوشته شدهاند، کلاس درس با قرائت سوره ناس توسط یکی از دانشآموزان به نام امیررضا شروع میشود و معلم کلاس، سرود ملی را از گوشی همراهش، پخش میکند و همگی به احترام پرچم ایران بلند شده و در حالی که دست را با نهایت صداقت و عشق روی سینه نگه داشتهاند، سرود ملی را نجوا میکنند.
آزادی عمل در این کلاس به دلیل تعداد کم دانشآموزان بیشتر بوده و سه دانشآموز و معلم دور هم نشستهاند، اما به گفته معلم کلاس، همیشه هم اینطور نیست. مهرهها و لگوهایی روی میز دیده میشوند که آقای بهاری موقع دستورزی درس ریاضی از آنها استفاده میکند و حین تهیه گزارش مشغول تدریس دستههای دو تایی و سه تایی و مفهوم ضرب به یکی از دانشآموزان در این کلاس چند پایه است و دانشآموزان نیز در تمامی مراحل تدریس و در تمامی زنگهای درسی، آقا معلم را همراهی میکنند که نشان از علاقه به استاد و یادگیری خوب مطالب تدریس شده است.
این کلاس، هشت دانشآموز دارد که تعدادی از آنها در روز تهیه گزارش غائب هستند و غیبتهایشان از سختی تردد در هوای برفی و شرایط ویژه این دانشآموزان، ناشی میشود.
آقای بهاری در بهار
زنگ علوم در روزی دیگر که برفها آب شده و جان زمین را تر کردهاند و سبزی درختها خودی نشان دادهاند، فرصت خوبی برای تدریس «دنیای گیاهان» در حیاط مدرسه بوده و آقا معلم در حال توضیح دادن اجزای گیاه با همراهی دانشآموزان و نقش سبزینه و تولید میوه و اکسیژن توسط گیاهان است.
سعید بهاری خواجه با هفت سال سابقه تدریس در حوزه آموزش و پرورش کودکان با نیازهای ویژه، سر صحبت را با گلایه از برخی افرادی باز میکند که نگاهی از بالا به پایین و ترحمآمیز به افراد دارای شرایط ویژه و دچار معلولیت دارند و معتقد است؛ اگر مردم بپذیرند که افراد دارای نقص هم میتوانند استعدادهای خاص خود را داشته باشند و موقع دیدن فردی با شرایطی متفاوت از خودشان به آن فرد خیره نشده و آنها را مورد تمسخر قرار ندهند، با آرامش خاطر بیشتری زندگی خواهند کرد.
راه ناهموار و نامناسب برای تردد معلولان نیز از دیگر مشکلاتی است که این معلم از آن گلایه دارد و با نگاهی به چرخ صندلی چرخدار آقای بهاری میتوان فهمید که این راه چه بلایی سر لاستیکهای ویلچر میآورد و چقدر هزینه به او تحمیل میکند.
او، داشتن عشق و علاقه را مهمترین اصل تدریس در مدرسه استثنائی میداند و بیان میکند: در این شغل نباید مسائل مادی خیلی مهم باشد؛ اما مسئولان نیز باید به این نکته توجه کنند که مسائل مادی نیز بیاهمیت نیستند. ما در چنین مدارسی به امکانات بیشتری نیاز داریم و شاید در این لحظه این کلاس برای سه دانشآموز حاضر کافی باشد؛ اما جمعیت کلاس در بعضی اوقات بیشتر میشود و اگر امکانات و فضای بیشتری داشته باشیم، بهتر است که خیران عزیز نیز در این مورد میتوانند کمک حال ما باشند.
در ادامه پای صحبتهای خانم فرخی، مدیرآموزگار مدرسه مینشینیم که با اشاره به مشارکت این معلم درامور خیریه مدرسه میگوید: آقای بهاری با تمام سختیها و مشکلات موجود با کمک و همراهی مادرشان در پشت صحنه رفت و آمد به مدرسه پای کار آمدهاند و مادر همیشه از فصل بهار گرفته تا زمستان، همراه او هستند. او با وجود تمامی کمبودها برای بچهها سنگ تمام میگذارد و از همان حقوق دریافتی خودش هم برای حل مشکلات مدرسه هزینه میکند.
معلم نجاتگر
همیشه که نباید، معلمان، فداکاریهای قهرمانان را در کتابهای درسی، تدریس کنند؛ بعضی وقتها خود سوژه شده و کارهایی تحسینبرانگیز انجام میدهند؛ درست مثل معلم داستان ما. روایت دوم این گزارش به روزی پرماجرا اشاره دارد که معلم کلاس با اقدام به موقع، دانشآموز دچار تشنج شده را حیاتی دوباره بخشیده، این آموزگار کلاس چهارم در یکی از روستاهای منطقه تسوج از توابع شهرستان شبستر به نام تیل، مشغول به خدمت است.
زنگ تفریح دارد تمام میشود، بچهها چنان سر و صدایی راه انداختهاند که برایمان ناآشنا نیست، از همان صحنههایی که شاید خودمان در دوران تحصیلمان، بازیگرش بودیم، همه چیز دارد خوب پیش میرود که ناگهان یکی از دانشآموزان دچار تشنج میشود و بچهها در حالی که ترس روی چهرههایشان، مشهود است، به سمت دفتر میدوند.
ادامه ماجرا را از امیر هاشمی، آموزگار ابتدائی، 23 ساله و متولد شهر مرند میشنویم که که پس از چهار سال تحصیل در دانشگاه فرهنگیان، مشغول به تدریس در مقطع ابتدائی است:
«اواسط آبان ۱۴۰۲ بین زنگ اول و دوم در اتاق معلمان نشسته بودم که دانشآموزان اطلاع دادند یکی از بچهها افتاده وسط حیاط، با سرعت هر چه تمام خودم را بالای سر دانشآموز رساندم، مدیر مدرسه منتظر رسیدن اورژانس بود، با نگاهی به دانشآموز و طبق تجربه و مطالعه قبلیام متوجه شدم که دچار تشنج شده و سریع، دکمههای لباسهای او را باز کردم تا بر اثر تنگی، مشکلی ایجاد نکند و به پهلوی چپ درازکشش کردم.
چشمم به لقمه نان و پنیر در دست دانشآموز افتاد و با خودم گفتم نکند لقمه در دهانش، باقی مانده باشد، چرا که موقع تشنج، تنفس از راه بینی انجام نمیشود و تنها راه نفس کشیدن از راه دهان است که در صورت انسداد دهان نیز، خفگی پیش خواهد آمد. با زحمت، دهان دانشآموز را باز کردم، حدسم درست بود، تکههای نان و پنیر را از دهانش خارج کردم و بعد از حصول اطمینان از باز شدن راه هوایی او منتظر شدیم تا به هوش بیاید و سپس بعد از هوشیاری و تا رسیدن عوامل اورژانس به دفتر مدرسه منتقلش کردیم. دانشآموز به کمک عوامل اورژانس به درمانگاه تسوج منتقل شد و شکر خدا اتفاق خاصی برای او پیش نیامد و با سلامتی کامل دوباره به مدرسه بازگشت.
بعد از این اتفاق شاهد صحنهای بسیار جالب در کلاسم بودم؛ دانشآموزان کلاس من برای این دانشآموز که جزو شاگردان من نبود، دعا میخواندند؛ یکی دعای فرج میخواند و دیگری پیامهای قرآنی را.
آقای هاشمی در ادامه از فضای پررنگ همدلی و صمیمیت بین معلم و دانشآموزان میگوید: دانشآموزان همیشه منتظر من هستند و بر سر اینکه چه کسی در سمت راست یا چپ من قرار بگیرد، با هم رقابت میکنند. معتقد هستم که معلمی مقدسترین و پاکترین شغل روی کره زمین و شغل شریفی است که با علم، کتاب و بچههای پاکدل سر و کار دارد و من خوشحالم که یک معلم هستم و میتوانم دانشآموزانی باسواد و اخلاق مدار تربیت کنم. یک معلم خوب ویژگیهای بسیار زیادی دارد؛ اما بعد از داشتن شرایط علمی لازم باید از دو ویژگی تعهد و مسئولیتپذیری و عشق و علاقه لازم به این شغل و دانشآموزان، برخوردار باشد.
در دل برف و کولاک به عشق معلمی
معلم روستا که باشی، رفتن به کلاس درس با کفشهای گلی و دست و صورت یخ بسته برایت خاطره میشود و اگر یک روز بدون دردسر، به محل کارت برسی، جای تعجب دارد. سرمای استخوانسوز و جاده ناسازگار و هزار و یک مصیبت را با ید به جان بخری، برای یک لحظه لبخند رضایت بچههایی که معلم را خدای روی زمین میدانند و به خاطر همین بچهها است که در مه غلیظ روستا قامت معلمی با عشقی بدون وصف گم شده و لاستیکهای ماشینی که نفسش درست شبیه به ماشین تمام معلمان شاغل در مناطق روستائی در جاده خاکی و برفی و سنگلاخی روستا به شماره افتاده، در برف شدید گیر کرده و تقلای بیشتر فایده ندارد، آقا معلم گوشی همراهش را برداشته و با اهالی روستا تماس میگیرد و دقائقی بعد، صفی از والدین و دانشآموزان از دور دیده میشوند که برای کمک به آقا معلم میآیند.
چه با ماشین و چه با پای پیاده از دل سرما و برفی عبور میکند که همقد دانشآموزانش است، اگر بخت یار باشد و بتوان تا مدرسه با ماشین رفت، هر روز باید دو و نیم ساعت از سراب تا بستان آباد را برای رسیدن به مدرسه رانندگی کند، دو نقطهای که همه ساله به عنوان سردترین شهرهای استان آذربایجان شرقی و کشور شناخته میشوند. جملهی تامل برانگیز آموزگار قصه ما از سختترین روز رسیدن به مدرسه در اتاق ذهنم تکرار میشود «هر چه جلوتر میرفتم، ترسم از حمله گرگ و حیوانات درنده بیشتر میشد؛ اما بچهها منتظر بودند و باید سر کلاس درس میرسیدم» و همین کلمه «باید» ارزش کار او را بیان میکند و جملاتم را از پیچیدن به استعارهها و آرایههای ادبی و پر و بال دادن بیشتر، بینیاز میکند.
توحید اسماعیلپور، معلمی است که سال اول خدمتش را در یکی از صعبالعبورترین روستاهای شهرستان بستان آباد به نام روستای آیدین چمن (آیقرچمن) سپری میکند، روستایی که دارای 20 کیلومتر جاده خاکی است.
آقای اسماعیلپور، تدریس در روستای صعبالعبور را دارای سختی و زیبایی ویژه این مناطق و خودش را یک روستازاده میداند و با تمام سختیها و مشکلات زندگی در روستا آشنایی دارد. او فضای روستاها را پر از مهر و محبت و احترام نسبت به یکدیگر توصیف میکند و در این خصوص میگوید: من از سردترین شهر کشور هستم و به این آب و هوا عادت دارم، ضمن اینکه چون خودم زندگی روستائی را تجربهکردهام، این همه سختی را تحمل میکنم تا بچههای روستا بیسواد نمانند؛ چرا که معتقد هستم بچههای روستائی بیشتر از بچههای شهری، مشتاق یادگیری هستند و وقتی چیزی را به آنها میآموزی، حسی به آدم دست میدهد که قابل وصف نیست و تمام خستگیها و سختیهای مسیر با دیدن خندههای رضایت و پر از مهر بچهها از یادت میرود. طبعیت بکر، صدای رودخانهها، آواز خوش پرندگان و هوای پاکیزه از مزایای تدریس در روستاهای دور افتاده است؛ نبود امکانات رفاهی و آموزشی، دوری راه و مناسب نبودن جاده به ویژه به هنگام بارندگی هم از سختیهای خدمت در چنین مناطقی به شمار میآیند.
او که گاهی اوقات به علت شدت بارندگی و عدم امکان تردد با ماشین در جاده منتهی به مدرسه مجبور شده است تا مدرسه پیاده برود، به همراه داشتن تجهیزات گرمایشی، زنجیر چرخ و بیل را جزو ملزومات تدریس در روستای صعبالعبور به ویژه در فصلهای سرد سال میداند.
اسماعیلپور از خاطره سختترین روز رفتن به مدرسه، میگوید: چند روزی بعد از تعطیلات عید، تردد در جاده به دلیل بارندگی و گل و لای زیاد، ممکن نبود و مجبور شدم فاصله بین دو روستای خاتون آباد تا آیقرچمن را که 45 دقیقهای طول میکشید، پیاده بروم؛ درحالیکه ترس از حمله حیوانات تمام وجودم را فرا گرفته بود.
او که تجربه همکاری با آموزش و پرورش را در اشکال مختلف دارد، به تجارب تدریس از کلاسهای یک نفره گرفته تا 20 نفره اشاره کرده و هر یک را دارای مزایایی میداند، به گفته این آموزگار ابتدائی، در کلاسهایی با تعداد دانشآموزان کم، فرصت بحث و تبادل نظر ورسیدگی به تک تک شاگردان، بیشتر است.
از زحمات یک معلم کلاسهای چندپایه متحمل میشوند، میپرسیم و این معلم معتقد است که معلم کلاس چند پایه باید به تمامی کتابهای درسی، مسلط باشد و بدون مطالعه قبلی بر سر کلاس درس حاضر نشود و استفاده از راهنماییهای دانشآموزان پایههای بالاتر برای کمک به دانشآموزان پایه تحصیلی پایینتر را یکی از راهکارهای مدیریت کلاسهای چندپایه میداند.
این روایت، پایان قصه ایثار معلمان نیست. از همان معلم شهید گرفته و تا معلمی که برای نجات دانشآموزان، تن به آتش زد، دنیا پر از گمنامان خوشنامی است که بی هیچ چشم داشتی و با خواستههایی اندک، میخواهند با بالهای کاغذی پرواز کنند.
انتهای پیام